جوک
لطیفه اوّل:بچه که بودم پدر مادرم هر موقع حواسشون نبود جلو من حرف زشتی میزدن، برای اینکه حساس نشم و یاد نگیرم،میگفتن "فرانسوی حرف زدیم"خلاصه اینطوری بود ک تو دبستان معلممون پرسید کسی زبون دیگه ای بجز فارسی بلده؟منم هرچی ...
لطیفه اوّل: از یارو میپرسن: برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم لطیفه دوم: یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟ ...