
لطیفه اوّل:
از یارو میپرسن: برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟
میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم
لطیفه دوم:
یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟
زن ذلیل! می گه خب مگه چیه . اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه
لطیفه سوم:
یکی میگه: من” حافظ کل قرآنم”، یارو میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا
لطیفه چهارم:
یارو میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی درو باز نمیکنه، با خودش میگه فکر کنم درشون خرابه، بهتره زنگ بزنم
لطیفه پنجم:
یارو میره جبهه فرداش بر میگرده میگن چرا برگشتی؟ میگه پدر سوخته ها به قصد کشت تفنگ بازی میکردن
لطیفه ششم:
به یارو میگن: حالت چطوره؟ میگه: بد نیست تازه موکتش کردم
لطیفه هفتم:
يه نفر ميره كارواش بهش ميگن پس ماشينت كو ؟ ميگه راه نزديك بود پياده اومدم
لطیفه هشتم:
معلم: براي قطع جريان برق بايد چي كار كنيم؟
شاگرد: بايد قبض برق رو پرداخت نكنيم
لطیفه نهم:
فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟
لطیفه دهم:
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ … ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ،
میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است
لطیفه یازدهم:
نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…
بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره
لطیفه دوازدهم:
طرف یه تیکه آشغال مي پره تو چشمش . می ره جلوی آينه تو چشش فوت ميكنه.
خانمش بهش ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!
لطیفه سیزدهم:
دو هندوانه فروش نزدیک به هم بساط کرده و مشغول فروش هندوانه بودند.
اولی فریاد می زد: بیا که هندوانه دارم، قند عسل، نبات، قرمز قرمز، بیا بیا به شرط چاقو،
هندوانه فروش دومی بدون این که فریاد بزند، خطاب به عابران می گفت: هرچی اون می گه منم دارم!
لطیفه چهاردهم:
اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش… داره به قیافه تو می خنده
لطیفه پانزدهم:
حیف نون با ذوق به دوستش میگه :بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو تمومش کردم!
دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟
میگه:نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال !
لطیفه شانزدهم:
آدمی باید روزی 8 ساعت بخوابه!
نه واسه خودش!!
واسه سلامتی باطری گوشیش
لطیفه هفدهم:
افسر داشته امتحان رانندگی میگرفته.
از حیف نون میپرسه:اگه یه نفر وسط خیابون بود،
بوق میزنی یا چراغ؟
حیف نون میگه:برف پاک کن جناب سروان!
افسر تعجب میکنه،
میپرسه:یعنی چی؟
یارو میگه:جناب سروان،
یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف
لطیفه هجدهم:
خیلی وقته فکرم به این مشغول شده
که همه پرنده ها نر و ماده شون یه اسم داره
چرا مرغ و خروس دوتا اسم متفاوت دارن !؟
لطیفه نوزدهم:
اکثر مکالمه های من و بابام :
من : سلام بابا !
بابام : نه
لطیفه بیستم:
يه نفر ميره بانك وام بگيره ضامن نداشته منفجر ميشه